حّْـاجیّْ
نَـسـلِـه مَـن نَـسلیـه کِـه
هـیچ وَقـت نـَرســید بهِ مَـقصـد
نـسلِـه دود ُ قُـرص
خـُودکـشـیُ حـَسـرت
هِـ ـ ـ ـ ـهٍْ
حّْـاجیّْ
نَـسـلِـه مَـن نَـسلیـه کِـه
هـیچ وَقـت نـَرســید بهِ مَـقصـد
نـسلِـه دود ُ قُـرص
خـُودکـشـیُ حـَسـرت
هِـ ـ ـ ـ ـهٍْ
نام رمان : رمان سوران
به قلم : مهدیه مومنی
حجم رمان : ۲.۳ مگابایت پی دی اف , ۱.۱۹ مگابایت نسخه ی اندروید , ۰.۹۲ مگابایت نسخه ی جاوا , ۹۴ کیلو بایت نسخه ی epub
برای دانلود و جزییات به ادامه مطلب مراجعه کنید
گاهی دلت میخواهد
دنج ترین گوشه دنیا بنشینی و
با خیال راحت
دلتنگیهایت را پهن کنی و
دوستت دارمها را فریاد بزنی
برای کسی که قرار نیست
هیچوقت بفهمد دوستش داری
نام رمان : رمان بی تو با تو بودن
به قلم : حانیه رحیمی
هیچ اتفاقی قرار نیست بیفتد
اما،
آدمی است دیگر،
همیشه
منتظر می ماند ...!
برای قدم زدن با تو
هرزگاهی از خودم،
بیرون می زنم،
روحم هنوز،
به خانه برنگشته است!
نفسم بند نفس های کسی هست که نیست ...
گهگاهی که دلم می گیرد
پیش خودم می گویم
آن که جانم را سوخت
یاد می آرد از این بنده هنوز ؟
پاییز
یک نوار کاست قدیمی است
که یک طرفش
با صدای باران پرشده
یک طرفش با صدای تو ....
منبع این پست وبلاگ فازخونه میباشد
ﭘﺴﺮ ﺩﻭﯾﯿﺪ ﺳﻤﺖﮔﻮﺷﯿﺶ ﮐﻪﺯﻧﮓ ﻣﯿﺨﻮﺭﺩ ﭘﺴﺮ :
...ﺳﻼﻡ ﻋشقم
ﭼﻄﻮﺭﯼ ﺑﺨﺪﺍ ﺩﻟﻢ ﯾﻪ ﺫﺭﻩ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﺮﺍ ﺻﺪﺍﺕ
ﻣﯿﺪﻭﻧﺴﺘﻢ ﺩَﻭﻭﻡ ﻧﻤﯿﺎﺭﯼ ﻗﻬﺮ ﺑﻤﻮﻧﯽ
ﺩﺧﺘﺮ ﺑﺪﻭﻥِ ﻫﯿﭻ ﺍﺣﻮﺍﻝ ﭘﺮﺳﯽ :
ﺑﺒﯿﻦ ﺗﻮﺧﯿﻠﯽ ﭘﺴﺮِ ﺧﻮﺑﯽ ﻫﺴﺘﯽ ﻭﺍﻗﻌﺎً ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﺎﻫﺎﺕ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﮐﺮﺩﻣﻮ ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﯾﺎﺩﻡ ﻧﻤﯿﺮﻩ ﺗﻤﺎﻡِ ﺷﻮﺧﯽﻫﺎﻣﻮﻥ ،ﺩﻭﺍﻫﺎﻣﻮﻥ ،ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎﻣﻮﻥص ،تاﺻﺒﺢﭘﺸﺖِ ﮔﻮﺷﯽ ﻗﺮﺑﻮﻥ ﺻﺪﻗﻪ ﺭﻓﺘﻨﺎﻣﻮﻥ ﻭﻋﺪﻩ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻣﯿﺪﺍﺩﯾﻢ ﻭﺍﺳﻪﺯﻧﺪﮔﯽِ ﻣﺸﺘﺮﮐﻤﻮﻧﻮ ﻫﯿﭻ ﮐﺪﻭﻣﻮ ﯾﺎﺩﻡ ﻧﻤﯿﺮﻩ ﻭﻟﯽ ﺗﻮﻧﻪ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺩﺍﺭﯼ ﻧﻪ ﭘﻮﻝ ﺣﺎﻻ ﻫﺮﭼﻘﺪﺭ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺧﻮﺷﮕﻞﻭ ﺧﻮﺵ ﺗﯿﭗ ﺑﺎﺷﯽ ﻣﮕﻪ ﻧﻮﻥِ ﺷﺐ ﻣﯿﺸﻪ !!!!
ﭘﺴﺮ : ﺍﻣﺎ ﻣﻦ ﺗﺎﺯه 18 ﺳﺎﻟﻤﻪ !
ﺩﺧﺘﺮ : ﻋﺸﻘﻤﻢ ﮐﻪ ﮐﻨﺎﺭﻡ ﻧﺸﺴتہ 18 ﺳﺎﻟﺸﻪ ﻭﻟﯽ ﺗﺎﺯﻩ پورشه ﺧﺮﯾﺪﻩ ﺍﯾﻦ ﻫﻔﺘﻪ ﻫﻢ ﺩﺍﺭﯾﻢﻣﯿﺮﯾﻢ ﮐﯿﺶ ﻗﺮﺍﺭِ ﺑﺎﺑﺎﺵ ﺳﺮﺑﺎﺯﯼ ﺷﻮ ﺑﺨﺮﻩﺑﻌﺪﺑﯿﺎﺩﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭﯾﻢ ﺯﻧﮓ ﺯﺩﻡ ﺑﮕﻢ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﻪ ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﯿﻢ ﺑﺎ ﻫﻢﺑﺎﺷﯿﻢ ﺑﺮﺍﯼِ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽِ ﻣﺎﻫﻢ ﺩﻋﺎ ﮐﻦ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻆ
ﭘﺴﺮ : ﺍﻣﺎ . . [ ﺑﻮﻕِ ﺍِﺷﻐﺎﻝ ]
ﭘﺴﺮ ﺭﻓﺖ ﯾﻪ ﮔﻮﺷﻪ ﻭ ﺑﺎﺯ
ﺳﯿﮕﺎﺭﺷﻮ ﺭﻭﺷﻦ ﮐﺮﺩ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﺑﺎ ﺍﺷﮏ ﻣﯿﮑﺸﯿﺪ ﻭ ﺯﯾﺮِﻟﺐ ﺯﻣﺰﻣﻪ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﺳﻼﻣﺘﯽِ ﺧﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﺁﺭﺯﻭﻡ ﺧﻮﺷﺒﺨﺖﮐﺮﺩﻥِ ﺗﻮ ﺑﻮﺩ ↻
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﻧﻔﺮِ ﺳﻮﻡ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﻩ ﻣﻨﻮ ﺑﻪﺁﺭﺯﻭﻡ ﻣﯿﺮﺳﻮﻧﻪ ﺳﻼﻣﺘﯽِ ﺗﻮ ﭼﻮﻥ ﺑﻬﻢ ﯾﺎﺩ ﺩﺍﺩﯼﻋﺸﻖ ﻣﺎﻝ فقیرا نیس
راست میگه بچه فقیر را هوس عاشقی کردن خطاست×
برایت رویاهایی آرزو می کنم تمام نشدنی
و
آرزوهایی پر شور
برایت آرزو می کنم که فراموش کنی
چیزهایی را که باید فراموش کنی!...
برایت شوق آرزو می کنم
آرامش آرزو می کنم
برایت آرزو می کنم که با پرواز پرندگان بیدار شوی
و یا با خنده ی کودکان
برایت آرزو می کنم که دوام بیاوری در رکود، بی تفاوتی و ناپاکی روزگار
مهمتر از همه!
برایت آرزو می کنم که خودت باشی...
فازخونهتنــ ــد رفـتـ ـه استـ ــ ..
کــودکـ ـی هـایـ ـ مـ ـن ..
با دوچـ ـرخـه یـ ـ قــراضـه اشـ ـ کـ ـه همـ ـیشــه یـ ـ خـ ـدا
پنـچـ ـر بـود ..!
لعنت به تنهایی و تنهایی و تنهایی
لعنت به این سیگار های کِنت نعنایی
لعنت به هرکی غیر من باب دل تو بود
به فندکی که کادوی نا قابل تو بود
دلتنگ یعنی روبروی دریا ایستاده باشی
و خاطره ی یک خیابان خفه ات کند.....
ﻫََــﻢ ﭼـِﺘَﻢ ،ﻫََــﻢ ﻟـــَﺸـﻢ،ﻫََــﻢ ﻧـَﻌــﺸـﻢ،
ﺳـﻪ ﮐـاﻡ ﺣــَﺒﺲ، ﯾــِﻪ ﮐــاﻡ ﭘﺲ، ﺭﯾﯿﻪﻫاﻡ ﭼِـ ﭘــﺎﺭَﺱ !..
ﭘـس ﺏ ﺳﻼﻣـتﯿﻪ ﺳﻪ ﮐـﺲ !..
ﻏــمو ﺗﻨﻬـﺎﯾﯿﻮ ﺳـﯿﮕﺎﺭ ﮐﻪ ﻫﺴـﺖ ﻫﻤﻪ ﮐﺲ ...
حــاجّـے
اگـہ میـبینے
دُختــر خوبیـہ
تومَشتـــے باش
خرابِـش نکـــــن
خرابـــــــــ زیــاده...
اونـا مالہ تـــــــــو
دَم اُونایــے گــَـرم کِہ
غُــرورشــــون رو بِخاطِــر
تَنهــا بودَنِشــون نَشکونــــدَن
وَلے ریہ هاشونو با سیگار تِرکوندَن
"بـے رحمانه ترین"
'خیــــــــــــــــــــــانت'
"این" است
که...
'وارد'
"زنـــــــــــــــــــــــدگے"
'کسے' شوے !
"وابســــــــــــــــته اش" کنے !
و...
'بعد'
از "مدتے"
'آنقــــــــــــــــــــــــــــدر'
"زندگیش" را
"خــــــــــــــــــــــالے"
'کنے' که...
یک "عمــــــــــــــــــــــر"
با "خاطراتت"
"بمیرد"!!
هیچ 'چیز'
"بدتر" از
"قتـــــــــــــــــــــــــل احســــــــــــــــــــــــــــاس"
'نیست'.....