رمان مادر شوهر من از فرشته باقری

رمان مادر شوهر من از فرشته باقری

نام رمان :رمان مادر شوهر من

به قلم : فرشته باقری

امتیاز : ۱ از ۵

تعداد صفحات : ۴۸۵

حجم رمان : ۶.۰۲ مگابایت پی دی اف , ۱.۰۲ مگابایت نسخه ی اندروید , ۳۷۵ کیلو بایت نسخه ی epub

خلاصه ای از داستان رمان:
تقدیر اجباری…جدایی نا خواسته…تلاش برای رسیدن…و سرانجام جدایی
وقتی که تمام دنیا دست در دست هم بدهند تا نگذارند به او برسی،و تو تمام تلاشت را برای رسیدن به کار ببری اما چه سود…

گاهی تمام سعیت را برای جدایی میکنی،گاهی به هر دری میزنی تا فاصله بگیری اما نمیشود…نیرویی نامرئی وجودت را متصل به شخصی میکند که میلی به بودن در کنارش نداشته باشی.

بین عقل و احساس گیر افتادن خیلی دردناک است.ناچار از مقاومت،درگیر بین عشق و عقل…پایبند احساس مقاوم در برابر عقل.تلاش برای رهایی از دست تقدیر.

چه باید کرد در مقابل دست سرنوشت،سرنوشتی که باید تن دهی به خواسته اش و کنار بکشی تا شاهد نابودی او نشوی.

و اینک من رها در غصه کنار آمده با این همه ظلم نفس میکشم میان هوای نبودنت…

لینک دانلود بدستور کمیته فیلترینگ کشور پاک شد



منبع این رمان رمانخونه میباشد

صفحه ی اول رمان:

سرم رو فرو کردم تو کتاب و بلند بلند گفتم: جلبک قهوه ای، جلبک قرمز. جلبک سبز. جلبک قهوه ای پر سلولی و ساکن دریا. کِلپ ها از طویل ترین موجودات روی زمین هستند. کلپ یک جلبک دریایست.
رومو چرخوندم سمت مهیا: می دونی آدم کلپ باشه مادر شوهر نداشته باشه.
با تعجب نگاهم می کرد. خانم بهاری که صدا مو شنیده بود خندید و گفت: مادر شوهر این همه بده؟
لبخند زدم و گفتم: بله.
یه چین ظریف افتاد رو پیشونیش: تا حالا چند تا مادر شوهر دیدی؟
کمی فکر کردم: یکی.
خانم بهاری لبخند زد: مادر بزرگت نه؟
رفتم تو هم: نه. مادربزرگ پدری خیلی وقت پیش فوت کرده. ولی مادر شوهر دختر همسایمون رو دیدم. از صبح تا شب با هم درگیری دارن. خونشون میدون جنگه.
خانم بهاری کتاب زیست رو گذاشت رو میزو اومد سمت ما: می دونی نغمه همه ی مادر شوهرا که مثل هم نمی شن.
درسته از اول گفتن آب عروس و مادر شوهر تو یه جوب نمی ره ولی امروزه با بهتر شدن درک مردم عروس و مادر شوهر با هم کنار میان.

رمان مادر شوهر من از فرشته باقری