بودن من ...
بی مخاطب است !!!
اما نوشته هایم...
همه برای تنهایی های کسانی است
که مثل من تنها هستند !!..😔✋
بودن من ...
بی مخاطب است !!!
اما نوشته هایم...
همه برای تنهایی های کسانی است
که مثل من تنها هستند !!..😔✋
دوست داشتن...
زبان...
زمان...
راه...
دلیل و نشانه نمی خواهد
دوست داشتن...
دل می خواهد ...
و یک من و تو...
گاهی دلت میخواهد
دنج ترین گوشه دنیا بنشینی و
با خیال راحت
دلتنگیهایت را پهن کنی و
دوستت دارمها را فریاد بزنی
برای کسی که قرار نیست
هیچوقت بفهمد دوستش داری
هیچ اتفاقی قرار نیست بیفتد
اما،
آدمی است دیگر،
همیشه
منتظر می ماند ...!
برای قدم زدن با تو
هرزگاهی از خودم،
بیرون می زنم،
روحم هنوز،
به خانه برنگشته است!
نفسم بند نفس های کسی هست که نیست ...
گهگاهی که دلم می گیرد
پیش خودم می گویم
آن که جانم را سوخت
یاد می آرد از این بنده هنوز ؟
پاییز
یک نوار کاست قدیمی است
که یک طرفش
با صدای باران پرشده
یک طرفش با صدای تو ....
منبع این پست وبلاگ فازخونه میباشد
برایت رویاهایی آرزو می کنم تمام نشدنی
و
آرزوهایی پر شور
برایت آرزو می کنم که فراموش کنی
چیزهایی را که باید فراموش کنی!...
برایت شوق آرزو می کنم
آرامش آرزو می کنم
برایت آرزو می کنم که با پرواز پرندگان بیدار شوی
و یا با خنده ی کودکان
برایت آرزو می کنم که دوام بیاوری در رکود، بی تفاوتی و ناپاکی روزگار
مهمتر از همه!
برایت آرزو می کنم که خودت باشی...
فازخونهتنــ ــد رفـتـ ـه استـ ــ ..
کــودکـ ـی هـایـ ـ مـ ـن ..
با دوچـ ـرخـه یـ ـ قــراضـه اشـ ـ کـ ـه همـ ـیشــه یـ ـ خـ ـدا
پنـچـ ـر بـود ..!
لعنت به تنهایی و تنهایی و تنهایی
لعنت به این سیگار های کِنت نعنایی
لعنت به هرکی غیر من باب دل تو بود
به فندکی که کادوی نا قابل تو بود
دلتنگ یعنی روبروی دریا ایستاده باشی
و خاطره ی یک خیابان خفه ات کند.....
ﻫََــﻢ ﭼـِﺘَﻢ ،ﻫََــﻢ ﻟـــَﺸـﻢ،ﻫََــﻢ ﻧـَﻌــﺸـﻢ،
ﺳـﻪ ﮐـاﻡ ﺣــَﺒﺲ، ﯾــِﻪ ﮐــاﻡ ﭘﺲ، ﺭﯾﯿﻪﻫاﻡ ﭼِـ ﭘــﺎﺭَﺱ !..
ﭘـس ﺏ ﺳﻼﻣـتﯿﻪ ﺳﻪ ﮐـﺲ !..
ﻏــمو ﺗﻨﻬـﺎﯾﯿﻮ ﺳـﯿﮕﺎﺭ ﮐﻪ ﻫﺴـﺖ ﻫﻤﻪ ﮐﺲ ...
حــاجّـے
اگـہ میـبینے
دُختــر خوبیـہ
تومَشتـــے باش
خرابِـش نکـــــن
خرابـــــــــ زیــاده...
اونـا مالہ تـــــــــو
دَم اُونایــے گــَـرم کِہ
غُــرورشــــون رو بِخاطِــر
تَنهــا بودَنِشــون نَشکونــــدَن
وَلے ریہ هاشونو با سیگار تِرکوندَن
"بـے رحمانه ترین"
'خیــــــــــــــــــــــانت'
"این" است
که...
'وارد'
"زنـــــــــــــــــــــــدگے"
'کسے' شوے !
"وابســــــــــــــــته اش" کنے !
و...
'بعد'
از "مدتے"
'آنقــــــــــــــــــــــــــــدر'
"زندگیش" را
"خــــــــــــــــــــــالے"
'کنے' که...
یک "عمــــــــــــــــــــــر"
با "خاطراتت"
"بمیرد"!!
هیچ 'چیز'
"بدتر" از
"قتـــــــــــــــــــــــــل احســــــــــــــــــــــــــــاس"
'نیست'.....
صدایتــــــ میکـنم هرشبــــــ
توهم امشبـــــــ صدایم کـن
تومغرورے
غرورتــــــ را
فقط یک شبـــــــ فدایم کن
.ﻏﻤﮕﻴﻦ ﺗﺮﻳﻦ ﺩﺭﺩ
" ﻣـــــﺮﮒ " ﻧﻴﺴﺖ ...
ﺩلبستـــــگی
ﺑﻪ ﻛﺴﯽ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺪﺍنی " ﻫﺴـــــﺖ " ...
ﺍﻣـــــﺎ ...
" ﺍﺟـــــﺎﺯﻩ ی " ﺑﻮﺩﻥ
ﺩﺭ ﻛﻨـــــﺎﺭﺵ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭی ..
دِلتنگــــم
دِلتنگ ڪســـۍ ڪــه هیــچڪسَم نبـــود
همــه ڪَـسَم شـــد
وَ در آخـــر
بـــــۍ ڪَــس تریــنم ڪــرد و
رفـــت...
عذرخواهی به درد اونی میخوره
که تو خیابون بهش میخوری
نه واسه اونی که قلبش میشکونی...
هوا که تاریک می شود
یادت را پس می زنم
و به دل عاشق پیشه ام
گوشزد می کنم که من
خیلی وقت است تو را
فراموش کرده ام
مچاله ڪرد...!
شڪست...!
خط زد...!
داغون ڪرد...!
خلاصه راحت شد...!
ارث پدرش ڪه نبود
دل من بود ....
سَخــــــتِه
اِنقَد گِریِه کُنی
کِه صِدات بِگیرِه
أما کَســــــی نَباشِه
بغَلِــــــت کُنِه
نمیدانم شاید روزی…
اتفاقی…در کنار نیمه گمشدمان یکدیگر را ببینیم…
اولین نگاهمان دیدنی است!
شاید روز آخر باشد
شاید نگاه آخر باشد
تو را نمی دانم غیرتت بگذارد یا نه، اما من مثل همیشه لفتش می دهم…
طولش می دهم نگاه کردن تو را…
خودم را به زمین می اندازم!
مثل قدیم ها نگرانم میشوی؟
ای کاش تو دستم را بگیری بلندم کنی اما نه…
بگذار از زمین نگاهت کنم…من هنوز هم که هنوز است تو را می پرستم…
چه زود این رویای کوتاه تمام شد!…
دیدار بعدی ما (اتفاقی، ناگهانی، شاید، اما، اگر…)
و چه محال است دیـــدار بعدی
شُدَمـ کَسے کِہ•:• •//
بغٌضـ دآرِهـ نگآشـ•::• •//
حَرفـ میزنِہ امّآ•:• •//
میلَرزِهـ صِدآشـ