دانلود رمان خیس مثل باران از ریحانه محمود
خلاصه داستان:
رمانی با روز های بارانی که زندگی شخصیت های داستانو تحت تاثیر قرار میده؛ رمانی که هر روز هیجان انگیز تر میشه… گیسو دختر دبیرستانی که با برادرو خواهرش زندگی میکنه و تمام زندگیش درس خوندنشه… گیسو دختر ۱۷ ساله ی داستان یه روز تو یکی از اردو های مدرسش با نازنین آشنا میشه و مسیر زندگیش عوض میشه…
قسمتی از داستان:
خسته و کوفته با اعصابی داغون به اتاقش رفت و در را محکم کوبید بهم؛ طوری که به احتمال زیاد شیشه های شرکت لرزید؛ پشت میز نشست سرش را بر روی آن گذاشت و زیر لب ناله کرد: -آخه پسر تو رو چه به ریاست شرکت. تو الان باید تو ویلای لب دریا با همدم همیشگیت گیتار، میشستیو آهنگ شبای تنهاییتو میخوندی!! لعنت به تو عرفان الان میدونم جای من کلی داری خوش میگذرونی… همان هنگام در چوبی و قطور اتاق باز شد و سهیل همدم و رفیق همیشگی آراد با لبخند همیشگیش که آرامش بخش خوبی برای آراد بود گفت: -چت شد تو یهو آراد؟ پسر تو اعصاب نداریا داشتی یه معامله مهمو خراب میکرد ی آراد: برو بابا مادر نزاییده کسی بخواد واسه آراد شرط بذاره سهیل: آراد تو میدونی اگه این معامله بهم میخورد دایی چه قدر عصبانی میشد؟؟ همان لحظه از کوره در رفت؛ دست هایش را روی میز کوبید و باصدایی که از زور خشم میلرزید داد زد: -برو بچه… خستم کردین… تمام بدبختیای من زیر سره همون بابامه. به چه زبونی باید بهتون بگم جای من توی این شرکت لعنتی نیست؟؟؟ سهیل با همان آرامش با همان خونسردی ذاتی سمتش رفت بازوهای صفتش را در دست گرفت و گفت -خب بابا، تو باز قلاده پاره کردی… الان میگم این منشی خوشگلت برات یه لیوان آبمیوه بیاره و به دنبال این حرف یه چشمک بهش زد… ادامه در http://romankhone.ir/?p=1319