دانلود رمان گفته بودی دوستم داری بی اندازه

خلاصه:

دانلود رمان گفته بودی دوستم داری بی اندازه

داستان قصه ما درباره دختری به اسم نیلوفره .. زندگی خوب وخوشی داره سال آخررشته پزشکیه دوستی به اسم میتراداره که خیلی دوستش داره از بچگی باهم دوست بودن ومثل دوتا خواهرن… بارفتن ناگهانی میترا از زندگی نیلوفر آمدن نامزد میتراتوزندگی اون باعث اتفاقاتی میشه …. که دست تقدیر چه کار خواهد کرد

دانلود رمان گفته بودی دوستم داری بی اندازه

نام رمان : گفته بودی دوستم داری بی اندازه
نام نویسنده : ariel کاربر انجمن نگاه دانلود
ژانر:عاشقانه ،اجتماعی،کل کلی
بدون ویراستاری

قسمتی از متن »

نمی دانم دلیل انتقامت چی بود
توفقط به فکرانتقامت بودی که گرفتی
رفتی حتی پشت سرت رانگاه نکردی
نفهمیدی بادلم من چه کردی
هرچی فکرمی کنم من سزاواراین انتقام نبودم
چیزی نگفتی فقط انتقام گرفتی
اونم به جرم نکرده….
شعله هایی انتقامت دلم راسوزاند…
توفقط نظاره گرسوختن دلم بودی
ومن فقط بازنده این زمانه….
که دلم رابه توباخته بودم….
حالا حقم این انتقام بود…

-از دفتر دکتر زمانی امدیم بیرون …هی میترا غرمی زد به جونم ونق نق می کرد..که این زمانی چقدرحرف می زنه ….چیزی نداشتم بگم یه لبخند تحویلش دادم واین که بدبخت داشت همش راهنمایمون می کرد…
خوب حالا….
حرف حساب که جواب نداره تحویلش دادم..اون فقط ادای منو درآورد قیافش بس که بامزه شده بود زدم زیرخنده..
انگار او حرصی ترشده بود از این خندیدنم سفت لُپ بدبختمو کشید…
+دختره لوس منو مسخره می کنی…؟
چی بهت بگم آخه ……؟
میترا رو کرد طرفم گفت حالا این هارو ولش کن، راستی شبنم با داییش صحبت کرده ..
من خوشحال شدم ..واقعا خوشحالی هم داشت ..ازاین که دوباره باهم هستیم….
میترا انگار چیزی یادش آمده باشد مثل بچه ها دستاش زد بهم گفت که امروز نیما از مسافرت برمی گرده …چقدردلم براش تنگ شده
می خواستم بگم اونم همین قدر دلش برات تنگ شده… ولی دلم نیامد بزنم شادیشو خراب کنم…

Apkدانلودرمان برای اندروید،تبلتJarدانلود رمان برای جاواPDFدانلود رمان برای کامپیوتر ، ویندوزPDFPDFدانلود رمان پی دی اف برای موبایل برای تمامی گوشیهاePubدانلود رمان برای آیفون،ایپد،،اندروید،تبلت