دلنوشته تنهایی و رفیق
میدونی رفیق؟
چندوقتیه یه حس و حال دیگه ای دارم
جدیدا هروقت به خنده هات نگاه میکنم دلم میلرزه
یا حتی وقتی داریم عکس میگیریم دلم میخواد بیام بغلت کنم، محکم بچسبم بهت که اگه چندسال دیگه دلت هوای منو کرد یا حتی خیلی اتفاقی این عکسا رو دیدی
بدونی اون لحظه چقدر دوست داشتم
حتی گاهی دلم میخواد برات هدیه ای بخرم تا هروقت نگاش کردی یادم بیفتی...
راستش وقتی وسط خنده هامون به این فکر میکنم که شاید چندسال دیگه مثل الان رفیق صمیمی نباشیم،بغض میکنم...
رفیق من دلم میخواد تا وقتی که نفس میکشم تو رو داشته باشم...
که همه رازهامو بدونی...
و حرفامو نگفته بفهمی...
حتی اگه دعواهامون ادامه داشته باشه...
اما اگر نشد...اگه دنیا نذاشت که باهم ادامه بدیم
قول بده بهم که اگر یه روزی بعد سالها اتفاقی منو دیدی،رد نشی و بری
قول بده یادت بیاری یه زمانی بهترین سال ها رو رفیق صمیمی هم بودیم...
قول بده رفیق...
#لعیا_محمدی_فرد