.ﻏﻤﮕﻴﻦ ﺗﺮﻳﻦ ﺩﺭﺩ
" ﻣـــــﺮﮒ " ﻧﻴﺴﺖ ...
ﺩلبستـــــگی
ﺑﻪ ﻛﺴﯽ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺪﺍنی " ﻫﺴـــــﺖ " ...
ﺍﻣـــــﺎ ...
" ﺍﺟـــــﺎﺯﻩ ی " ﺑﻮﺩﻥ
ﺩﺭ ﻛﻨـــــﺎﺭﺵ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭی ..
.ﻏﻤﮕﻴﻦ ﺗﺮﻳﻦ ﺩﺭﺩ
" ﻣـــــﺮﮒ " ﻧﻴﺴﺖ ...
ﺩلبستـــــگی
ﺑﻪ ﻛﺴﯽ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺪﺍنی " ﻫﺴـــــﺖ " ...
ﺍﻣـــــﺎ ...
" ﺍﺟـــــﺎﺯﻩ ی " ﺑﻮﺩﻥ
ﺩﺭ ﻛﻨـــــﺎﺭﺵ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭی ..
دِلتنگــــم
دِلتنگ ڪســـۍ ڪــه هیــچڪسَم نبـــود
همــه ڪَـسَم شـــد
وَ در آخـــر
بـــــۍ ڪَــس تریــنم ڪــرد و
رفـــت...
عذرخواهی به درد اونی میخوره
که تو خیابون بهش میخوری
نه واسه اونی که قلبش میشکونی...
هوا که تاریک می شود
یادت را پس می زنم
و به دل عاشق پیشه ام
گوشزد می کنم که من
خیلی وقت است تو را
فراموش کرده ام
مچاله ڪرد...!
شڪست...!
خط زد...!
داغون ڪرد...!
خلاصه راحت شد...!
ارث پدرش ڪه نبود
دل من بود ....
سَخــــــتِه
اِنقَد گِریِه کُنی
کِه صِدات بِگیرِه
أما کَســــــی نَباشِه
بغَلِــــــت کُنِه
نمیدانم شاید روزی…
اتفاقی…در کنار نیمه گمشدمان یکدیگر را ببینیم…
اولین نگاهمان دیدنی است!
شاید روز آخر باشد
شاید نگاه آخر باشد
تو را نمی دانم غیرتت بگذارد یا نه، اما من مثل همیشه لفتش می دهم…
طولش می دهم نگاه کردن تو را…
خودم را به زمین می اندازم!
مثل قدیم ها نگرانم میشوی؟
ای کاش تو دستم را بگیری بلندم کنی اما نه…
بگذار از زمین نگاهت کنم…من هنوز هم که هنوز است تو را می پرستم…
چه زود این رویای کوتاه تمام شد!…
دیدار بعدی ما (اتفاقی، ناگهانی، شاید، اما، اگر…)
و چه محال است دیـــدار بعدی
شُدَمـ کَسے کِہ•:• •//
بغٌضـ دآرِهـ نگآشـ•::• •//
حَرفـ میزنِہ امّآ•:• •//
میلَرزِهـ صِدآشـ
سخت تریڹ روز زندگیت
روزیہ ڪہ ؛
میفهمے بہ اونے ڪہ
دوسش دارے ؛
حتے نمیتونے
حرف دلتو بزنے ؛
هے مینویسے هے پاڪ میڪنے
بعد از اویی که رفت
تنهایی فشار می
آورد!
حواستان باشد،
برای فرار از تنهایی
دستِ دیگری را نگیرید...
انتظار برای یک عشقِ واقعی،
مقدس ترین مرگ است!
✓✓ احــــســــاسمــــــــــــــــܢܢ ✓✓
✓✓ بــهــش خــآص بــود ✓ ✓
ولـــــــــــے حــــــــیــــــف
✘حــرومـܢ زادہ فـــقــط بـــہ فـــڪــر لآس بـــود✘
ـهــــʘ͜͡ʘــــهツ
دَرد بکش
گریه کُن...
مُشت بِکوب به دیوار....
دَستاتو خَط خَطی کُن....
پوستهِ لَباتو بِکَن...
وَلی به هیچکَس نَگو
حالِت بَده
هَمیشه بِگو خوبَم
حَتّا اَگه بَدی:}
حسین جان
دلـم
هــوای تـــو
را دارد
خـدا کنـد
راسـت باشـد
که میگوینـد
دل به دل
راه دارد.....
چرا دوسمـ نداریـ مامانـ ؟ :)
چونـ حوصله یـ حرفـ زدنـ باهاتو ندارمـ؟
چونـ بیس چاریـ تو یه اتاقـ در بسته سرمـ تو گوشیمه؟
چونـ تو یه خونه ایمـ ولیـ از همـ خبر نداریمـ؟
چونـ تو کوچه خوابیدنو به اینـ خونه ترجیحـ میدمـ؟
چونـ اونو به زندگیـ نورمالمـ ترجیحـ دادمـ؟
چونـ بویـ سیگــار میدمـ؟
چونـ دستامـ خط خطیه؟
چونـ هیچوختـ نمیذارمـ تو چشامـ زلـ بزنید؟
چونـ نمیتونیـ بهمـ افتخار کنیـ؟
چونـ پـسـرے نیستمـ که آرزوشو داشتیـ؟
چونـ به جکاتونـ نمیخندمـ؟
چونـ پایه غیبتـ کردناتـ نیستمـ؟
چونـ باهات هیچ جا نمیامـ؟
چونـ درس نمیخونمـ؟
چونـ به قول خودتـ زندگیـ انگلیـ رو پیش گرفتمـ؟
تو منو به دنیا آوردیـ تو منو بزرگـ کردیــ مامانـ
تو ضعیفـ بارمـ آوردیـ
تو بهمـ گفتیـ وقتیـ منـ میگمـ بباز حقـ نداریـ ببریـ
تو به منـ گفتیـ اگه نخوابمـ هیولایـ تو کمد یه لقممـ میکنهـ
منمـ خودمو به خوابـ زدمـ دیگهـ
هیچیـ واقعیـ نیستـ تو دنیایـ منـ
چرا دوسمـ نداریـ مامان؟