خلاصه: دانلود رمان عاشقی ممنوع درمورد چهارنفره که توی خانواده شون، عاشقی ممنوعه و به خاطر عاشق شدن طرد میشن

.بر اثر یه اتفاق که برای هرکدوم از بچه ها می‌افته، حس ها و توانایی هایی توی بچه ها نسبت به بقیه بیشتر میشه. به غیر از این چهارتا، چهارتای دیگه ام هستن که اون ها هم همین طورن. ازطرفی، چندنفر به خاطر این توانایی هاشون دنبالشون.

ولی چرا توی این خاندان، عاشقی ممنوعه؟!




Apkدانلودرمان برای اندروید ، تبلت

Jarدانلود برای جاوا

PDFدانلود برای کامپیوتر ، ویندوز

PDFدانلود پی دی اف برای موبایل - تمامی گوشی ها

ePubدانلود برای آیفون ، ایپد ، اندروید ، تبلت




کیارش:

مخم داشت ازدست این وروجکا می‌ترکید دیگه، وایی! خدا سرم، کی می‌گیرین بکپین؟

دیگه نتونستم تحمل کنم؛ پا شدم و پایین رفتم که دیدم دارن بازی می‌‌کنن؛ اون هم جرئت و حقیقت .

واقعا دیگه تحمل نداشتم، صدای بازی اینا از یه طرف، صدای تلویزیون از یه


طرف، صدای آهنگی هم که ازگوشی یکی شون پخش می‌شد، هم به یه طرف!

دقیقا فقط چشم هام رو بستم و صدام رو همچین پس کله ام انداختم که


تا ده کوچه اون طرف تر هم رفت، درعرض دو دقیقه همه جا ساکت شد!

درعرض یک دقیقه همه شون رفتن بالا . کلا روی هم شد سه دقیقه.

وقتی رفتم بالا چراغ های اتاق همه خاموش بود ! صدا حتی از دیوار هم درنمی‌‌اومد، آخیش!

نمی‌دونم چه حسابیه، شب های پنج شنبه، خونه ی من بدبخت میان و دورهمی می‌گیرن؟!

من نخوام باید کی روببینم؟هان؟خیرسرم برگشتم ایران آرامش داشته باشم، هوف واقعا ازدست همه کلافه بودم !

وقتی توی اتاقم رفتم، خواب از سرم پریده بود، وقتی از آمریکا برگشتم،


دیگه کیارش چند سال پیش نشدم. نه من، نه دادمهر، همون دادمهر شد.

نه کیانوش همون کیانوش، نه نازمهر همون نازمهر، نه کیانا همون کیانا و نه رویا